پیری برای جمعی سخن میراند، لطیفه ای برای حضار تعریف کرد، همه دیوانه وار خندیدند.....
بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند....
او مجددا لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.
او لبخندی زد و گفت: وقتی که نمی توانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید، پس چرا بارها و
بارها به افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه می دهید؟
گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید.
[ دو شنبه 8 مهر 1392برچسب:افسوس , جوک , لطیفه , بسیج مرودشت , اخبار مرودشت , واحد عبرت وبلاگ بسیج مرودشت , ,
] [ 17:14 ] [ رضا مردانه ( عمار رهبری) ][